یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

جوزها بشكست و، آن كآن مغز داشت
بعدِ كُشتن، روحِ پاكِ نغز داشت

كُشتن و مُردن، كه بر نقشِ تن ست
چون انار و سیب را بشكستن ست

آنچه شیرین ست، آن شد یارِ دانگ
وآنچه پوسیده ست، نَبوَد غیرِ بانگ

آنچه پُر مغز ست، چون مُشک ست پاک
و آنچه پوسیده ست، نَبوَد غیرِ خاک

آنچه با معنی ست، خوش پیدا شود
و آنچه بی معنی ست، خود رسوا شود

رو به معنی كوش، ای صورت پَرَست
زآنكه معنی بر تنِ صورت پَر ست

همنشینِ اهلِ معنی باش، تا
هم عطا یابی و هم باشی فَتا

جانِ بی معنی در این تن، بی خلاف
هست همچون تیغِ چوبین در غلاف

تا غلاف اندر بود با قیمت ست
چون برون شد، سوختن را آلت ست

تیغِ چوبین را مَبَر در كارزار
بنگر اوّل، تا نگردد كار، زار

گر بُوَد چوبین، بُرو دیگر طلب
ور بُوَد الماس، پیش آ با طرب

تیغ در زَرّادخانۀ اولیا ست
دیدنِ ایشان شما را كیمیا ست

جمله دانایان همین گفته، همین
هست دانا «رَحْمَةً لِلعالَمین»

گر اناری میخَری، خندان بخَر
تا دهد خنده ز دانۀ او خبر

ای مبارك خندهاش، كاو از دهان
مینماید دل چو دُر، از دُرجِ جان

نارِ خندان، باغ را خندان كند
صحبتِ مردانت، چون مردان كند

نامبارك، خندۀ آن لاله بود
كز دهانِ او، سَوادِ دل، نمود

یک زمانی، صحبتی با اولیا
بهتر از صد ساله طاعت بی
ریا

گر تو سنگِ صخره و مَرمَر بُوی
چون به «صاحب دل» رسی، گوهر شوی

مِهرِ پاكان در میانِ جان نشان
دل مَده الّا، به مِهرِ دل خوشان

كویِ نومیدی مَرو، امیدها ست
سویِ تاریكی مَرو، خورشیدها ست

دل تو را، در كویِ اهل دل كشد
تن تو را، در حبسِ آب و گل كشد

هین «غذایِ دل» طَلَب از همدلی
رو بجو اقبال را از مُقبلی

دست زن در ذیلِ صاحب دولتی
تا ز افضالش بیابی رفعتی

صحبتِ صالح تو را، صالح کند
صحبتِ طالِح تو را، طالح کند

***

مثنوی معنوی
دفتر اوّل